ما و انتخاباتِ مجلس
(بخش دوم)
▫️ اعلام کردهاند که نفرِ اوّل در انتخابات حوزهی «آبدانان،
بدره، درهشهر، دهلران» با حدود سیهزار رأی راهی مجلس شده است. تعداد کسانی که در
استانِ ایلام، دارای شرایط شرکت در یک انتخابات آزاد بودند ۴۷۷۰۰۰ نفر بود؛ که نزدیک
به ۱۵۰ هزار نفر در حوزهی دهلران حق داشتند به نامزد مورد نظر نظام رأی بدهند. نتیجه
آن که آقای دکتر چراغی با رأیِ یکپنجم مردم وکیل مجلس شد (آمار رسمی).
یک) آقای نماینده -
اسدالله چراغی - در سالهای اخیر، دو شغل داشت که یکی «نامزدی» در انتخابات مجلس
شورای اسلامی بود. ایشان از علیکنکوریهای مشهور در حوزهی جنوباند و این وصف،
تاریخچهی تمام نمایندههای منطقه است: شرکت پیوسته در انتخابات، حضور مستمر در
مراسم ختم و ختنهسوران، مالومال گشتن و هاس کردنِ رأی!
دو) کاندیدای نمایندگی
مجلس شورای اسلامی، تقریباً هیچ وقت در اولین نامنویسی پیروز نمیشود. اولین
نامزدی برای شنیده شدنِ اسم و شروع لابیهااست. اگر به هر دلیلی، شخص ولایتمدار
مورد اشاره، نخواهد دوباره نامزد شود، تأیید صلاحیت او سرمایهای پرارزش برای حرکت
در سلسلهمراتب آخوند-لیسی است. اما کمتر کسی پس از اولین شکست، بیخیالِ ادامهی
مسیر میشود؛ پس رویاپردازی ادامه پیدا میکند.
(این توضیح لازم است: در بعضی ادوار، افرادی فقط برای این که تأیید
شورای نگهبان را به عنوان یک برگبرنده برای ترقّی، یا خارج شدن از سایهی شوم یک
اتهام در سوابق انقلابیشان داشته باشند وارد این عرصه شدهاند. در دههی ۶۰ و ۷۰
این امر رایجتر بود.)
سوم) نامزد شکستخوردهی
مصمم، به کار سابق برمیگردد. پست جدید و بالاتر، انگیزههای وکیل مجلس شدن را کم
میکند؛ پس غالباً در شغل قبلی میماند اما این بار شروع میکند به «گرهگشایی» از
مشکلات «مردم» و همان حضورهای فعال در سور و سوگ!
چهار) زمزمههای خدمات
مرد نازنینی که مردم نمکنشناس، در دور قبل نگذاشتند برود بهارستان، بالا میگیرد.
در صف نانوایی حرف از بدو-بدوهای دکتر برای بیمارانیست که در راهروهای شفاخانههای
بیمار سِتانِ استانِ همجوار، منتظر نگاهی آشنا و مددی برای پذیرش، نوبتِ نزدیک
دکتری یا تخفیف در هزینهها هستند. دکتر واقعاً کم نمیگذارد - أن شاء الله که
داستانْ درست مثل شهید بهشتی مظلوم، شیفتگیِ خدمت است و نه تشنگی قدرت؛ اما افسانهسراییها
که اوج میگیرد آدم به شک میافتد:
دکتر به خاطر بیمار
آبدانانی، رییس شفاخانهای را در دزفول به باد انتقاد گرفته. دکتر تمام هزینههای
درمانی افراد بیبضاعت را از جیب خودش میداده. حتی شنیده شده که شبها نان و خرما
میبرده پشت در خانهی مستمندان!
تا لحافپوشانِ توییتر
بفهمند که عصر دیجیتال هنوز به پشتکوه نرسیده، روایات ایثار دکتر، سینهبهسینه
منتشر میشود و بالاخره، نامزد ولایی ما به صندلی سبزی در دو متریِ حمید رسایی میرسد
- چه سعادتی!
پنج) وقتی نمایندهی
منتخبِ احمد جنتی، بعد از چهار سال دوباره هوس انتخاب شدن کند، باید یقین کرد که
در عینِ زرنگی، متوهّم نیز هست. در حوزههای روستایی و ایلی، مردم کمحوصلهاند.
عشایر غیور، اگرچه رهبران را، خصوصاً اگر از سادات مکرّم باشند، نیمقرن هم تحمل میکنند،
برای تحمل ریختِ کُرّ شهمرادخانِ ترتپهای و شنیدن نطقهای آتشین او، ۴ سال بیشتر
وقت نمیدهند. نمایندگی در این مناطق، یکدورهای است*.
شش) دکتر راهی مجلس میشود
و در اولین قدم، فرماندار شهرستانِ کذا و رییسفرهنگِ آن یکی بخش و آبدارچی بانک
کشاورزی، شعبهی قلاتسمه را عزل میکند. از آنجا که سندِ پتروشیمیِ چَوار،
ششدانگ به نام ایل ارکوازی است؛ دکتر نمیتواند مدیر عامل آن را عوض کند اما قطعاً
میتواند تعدادی از چراغیها را در آنجا مشغول زیرآبزنی کند. بالاخره گذرِ
ارکوازیها به بهارستان میافتد؛ پس باید هوای بستگان دکتر را داشته باشند.
هفت) کسی که تا دیروز بوی
پشکل گرفته بود از فرطِ معاشرت با گوسفندان، کسی که به اعضای طوایف - از کدخدا تا
چوپان - تلفن میکرد و التماس رأی داشت، حالا تماسهای مردم را به شرطی جواب میدهد
که از طرف زن و بچه و خواهر و برادر دکتر سفارش شده باشند.
هشت) در میان نامزدهای
انتخابات مجلس شورای اسلامی مناطق سابقاً محروم و به یُمن نظام مقدس جمهوری اسلامی،
بدلشده به «آسیبپذیر» و «کمتر توسعه یافته» کسانی هم هستند که به خاطر احساس تکلیف
به این عرصه دخول میکنند. این عده، چنان از مرحله پرتاند که بدیهیترین شرایط چنین
رقابتی را ندارند اما بهشدت امیدوارند که «کار به دور دوم نکشد و در همان بار اول
و دور اول، بکوب بروند تا کمیسیون اصل ۹۰». شگفتزده شدنِ این نامزدها، که اغلب به
«شاعری» هم «اشتهار» دارند، در زمان اعلام نتایج انتخابات پدیدهی جالبی است! آنان
بی آن که حمایت ایل و طایفه خود را داشته باشند، چنان امیدوارند که بعد از اعلام
آرا، افسرده میشوند! موضوع فقط متوهّم بودنِ این اهلِ تکلیف نیست؛ قول گرفتهاند!
از روستاییانِ رِند، صمدآقاهای ظاهراً گول و یوول، وعدهها شنیده و تعهدها گرفتهاند!
سوگند حضرت عباس! دستِ مردانه! قسمِ شیرِ مادر و ناموس! و تماماً دروغ. اما
نامزدهای ذخایر انقلاب، که بارها شاهد عهدشکنی و فریبکاری همولایتیها بودهاند،
باز هم به خودشان گفتهاند اینبار فرق میکند. پول دادهاند! اما معلوم نیست با
کدام منطق، بدون پشتوانهی طایفهای، به قولِ قبایل دیگر امید بستهاند.
*نمایندهای که دورهی اول وکالتش تمام شده، باید به شکلی نافُرمْ
سادهلوح باشد که بلافاصله برای انتخاب مجدد نامزد شود. در مناطقی که ذکرش رفت،
نمایندهی سیر، حتی اگر هنوز اشتهای پول و اعتبار داشته باشد، بهتر است یکی-دو
دوره گموگور شود. برود در اقصی نقاط کشور، به قزوین و زنجان و بلوچستان خدمت کند
و وقتی برگردد که مردم به مرحلهی «صد رحمت به کفندزد اولی» رسیده باشند و یادشان
رفته باشد که این یکی آقای دکتر، در دزدی و زیر-و-روکشی، جزء السابقون بوده. باید
شلتاقها، عربدهکشیها، زد-و-بندهای به سامان رسیدهی پیشین، از حافظهی تاریخی
مردم پاک شده باشد. اینان طبعاً با پول بیشتر و حمایت مرکز، شانس بیشتری خواهند
داشت.
در مسئلهی انتخابات،
جمهوری اسلامی همهی برگهایش را بازی کرده بود؛ مانده بود رای دادن از طرف مردم،
که از آن هم قفلگشایی شد. با انتخابات اسفند ۱۴۰۲ و تحریم مطلق انتخابات از سوی
مردم، آنها هم آسشان را رو کردند و میخ آخر را به تابوت مشروعیت رژیم زدند. مشخص
شد که جمهوری اسلامی دیگر توان بسیج نیروهای پیادهاش را ندارد. تحریم گسترده که
کابوس خامنهای بود رخ داد. از این پس هیچ چیزِ این رژیم قابل مذاکره نیست.
انتخابات مجلس، تنها سنگر باقیمانده برای رژیم بود و فرو ریخت: در اسفند ۱۴۰۲،
مردم ایران قیدِ مسائل خُرد و استانی را زدند. گام بعدی اگر براندازی نباشد فروپاشی
است.
پایان بخش دوم
اسفند ۱۴۰۲ - فیروز
شادمان
ایران